دلم شکــــست ! عیبی نــــدارد شکســــتنی است دیگر ، می شِـکند ! اصلا فدای سَــرت ، قضا و بلا بود از سـَــرت دور شد . . . اشکم بی امــــان می ریزد ! مهم نیست ! آب روشنی است ! خانه ات تا ابد روشـَــن *عشق من* . . .
گراهام بل ِ لعنتی عزیز
تلفنی که زنگ نمی خورد که نیازی به اختراع نداشت !!!
حوصله ات سر رفته بود ...
" چسب ِ قلب " اختراع می کردی ؛
می چسباندیم روی این ترک های قلب ِ صاحب مرده ـمان!
و غصه ی زنگ نخوردن ِ تلفنی که ...
اختراعش نکرده ای را نمی خوردیم !!
ساده بگویم گراهام بل عزیز !
حال ِ این روزهای مرا ، تو هم مقصری ...